جدول جو
جدول جو

معنی هرزه شدن

هرزه شدن((~. شُ دَ))
فاسد شدن، خراب شدن و از کار افتادن پره قفل و کلید و مانند آن
تصویری از هرزه شدن
تصویر هرزه شدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با هرزه شدن

هرزه شدن

هرزه شدن
خراب شدن وازکارافتادن پره قفل وکلیدومانندآن، فاسد شدن اخلاق ورفتاروگفتارآدمی، فاسدشدن زن روسپیش شدن: (پس چرا خواهرومادرت در کربلا ازگدایی هرزه شدند)
فرهنگ لغت هوشیار

هرزه شدن

هرزه شدن
هرز شدن. سوده و غیر قابل استعمال شدن چنانکه قفل و کلید و جز آن. (یادداشت به خط مؤلف) ، فاسد شدن و بد شدن آدمی در اخلاق و رفتار و گفتار. رجوع به هرزه شود
لغت نامه دهخدا

هرز شدن

هرز شدن
هرزرفتن، خراب شدن و ازکارافتادن پره قفل وکلید ومانندآن
هرز شدن
فرهنگ لغت هوشیار

هرز شدن

هرز شدن
هدر رفتن و روان شدن آب به زمین لم یزرع. (یادداشت به خط مؤلف) ، خراب شدن و از کار افتادن پرۀ قفل. (یادداشت به خط مؤلف). این معنی در مورد ابزار دیگر نیز به کار رود:هرز شدن کلید، هرز شدن پیچ و سرپیچ چراغ و جز آن
لغت نامه دهخدا

تازه شدن

تازه شدن
تجدید شدن تجدید یافتن، خرم گشتن شاد شدن، با رونق شدن با طراوت گشتن، جوان شدن جوان گشتن، بار دیگر پس از فراموشی بیاد آمدن بخاطر آمدن، حیات تازه یافتن زنده شدن، حادث شدن پدید گشتن
فرهنگ لغت هوشیار