هرزه درای هرزه درای کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوِه گو، بیهودِه گو، یاوِه سُرا، هَرزِه گو، هَرزِه خا، خیرِه دَرا، ژاژدَرای، هَرزِه لاف، هَرزِه لای، یافِه دَرای، ژاژخا، مِهذار، اَفسانِه پَرداز، اَفسانِه گو فرهنگ فارسی عمید
هرزه درای هرزه درای مرکب از هرزه + درای که مخفف دراینده است. (حاشیۀ برهان چ معین). کنایت از پوچ گوی و هرزه گوی و یاوه گوی باشد. (برهان). پرگوی و یاوه گوی. (ناظم الاطباء) : در کاروان ما جرس قال و قیل نیست راه سخن به هرزه درایان نمیدهیم. صائب تبریزی لغت نامه دهخدا
هرزه درایی هرزه درایی هرزه لایی. ژاژخایی. هرزه خایی. یاوه گویی. یاوه سرایی. (یادداشت به خط مؤلف). پرحرفی و یاوه گویی. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
هرزه درایی هرزه درایی بیهوده گویی، ژاژاخایی، لاف، مهمل بافی، هرزه خایی، هرزه لایی، یاوه گویی فرهنگ واژه مترادف متضاد
هرزه درا هرزه درا بیهوده گو، ترفندباف، ژاژاخا، لاف زن، مهمل باف، وراج، هرزه درا، هرزه خا، هرزه گو، یاوه گو، هرزه لاف فرهنگ واژه مترادف متضاد
هرزه گردی هرزه گردی عمل هرزه گرد: (هرزه گردی وباده پیمایی عاقبت میکشد برسوایی) (ضیاء اصفهانی) فرهنگ لغت هوشیار
هرزه گردی هرزه گردی بیهوده گردی. بی سبب و بی هدف و اراده راه پیمودن: بخیۀ کفشم اگر دندان نما شد عیب نیست خنده آرد کفش من بر هرزه گردیهای من. صائب لغت نامه دهخدا