به مانک دوست جنگی بخشی از سپاه اسکندر بخشی ازسپاهیان اسکندرمقدونی که افراد آن ازصنف سواره نظام وازحیث قوت جسمانی وقدرت جنگی وفنون آن درمیان دیگر صنوف ممتازبودند
نام بخشی از سپاهیان اسکندر مقدونی بود که افراد آن از صنف سواره نظام و از حیث قوت جسمانی و قدرت جنگی و فنون آن در بین سایر لشکریان ممتاز بودند. دستۀ پنجم این سپاه را اغلب خارجیها تشکیل میدادند. این کلمه در زبان یونانی به معنی رفیق ودوست میباشد و این دسته از جنگجویان را سپاه هتر یعنی سپاه دوستان و رفقا میگفتند. ریاست این سواره نظام در زمان اسکندر با هفس تیون و پس از آن با پردیکاس بود و بعد از درگذشت اسکندر، هنگامی که پردیکاس به نیابت سلطنت رسید، فرماندهی هترها به سلوکوس واگذار گردید. (از ایران باستان تألیف حسن پیرنیا ج 2 و 3)
دروغ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) ، سختی و بلا و رنج. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). سختی زمانه. (غیاث). داهیه. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) ، کار شگفت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). امر عجیب. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد). و در مبالغه گفته میشود: هتر هاتر، رجل هتر اَهتار یا انه لهتر اهتار، یعنی شگفت شگفتها، و دراین مورد مرد زیرک و داهی گویند. (از منتهی الارب) ، سخن بیفایده و ردی و از اعتبار افتاده، خطای در کلام. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) ، نصف اول از شب. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، اهتار. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) ، مجازاً به معنی غیبت و پرده دری. (غیاث)
دریدن عرض و ناموس کسی را. (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد). زشت گردانیدن ناموس کسی را. (منتهی الارب). هت، بی خرد گردانیدن کسی را پیری: هتره الکبر، بی خرد گردانید او را پیری. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب). بی خرد گردانیدن کسی را پیری یا بیماری یا اندوه. (معجم متن اللغه) ، دروغ گفتن. (معجم متن اللغه)