جدول جو
جدول جو

معنی هبا کردن

هبا کردن((هَ. کَ دَ))
تباه کردن، نابود ساختن
تصویری از هبا کردن
تصویر هبا کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با هبا کردن

هبا کردن

هبا کردن
تباه کردن. نابود ساختن. (ناظم الاطباء). ضایع کردن. از بین بردن. هبا داشتن:
سیرت این چرخ کنون یافتم
بایدمان کرد بدین ره هباش.
ناصرخسرو.
اسب بچار صولجان گوی زمین کند هبا
طاق فلک بیا گند هم به هبای معرکه.
خاقانی.
ترک آورد زر و زن و فرزند و خانمان
و اسباب ملک و مال سراسر هبا کند.
مظهر دهلوی (از ارمغان آصفی).
، ریزریز کردن، ساییدن، بخار کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ابا کردن

ابا کردن
سر باز زدن امتناع کردن سرباز زدن ابا داشتن ابا آوردن
ابا کردن
فرهنگ لغت هوشیار

قبا کردن

قبا کردن
کپاه کردن چاک کردن جامه گریبان دریدن پیراهن (پیرهن) (را) قباکردن، چاک کردن پیراهن
فرهنگ لغت هوشیار

هباب کردن

هباب کردن
بنشاط آوردن، ستوربرای تند رفتن: (گرچه اوراحالت مهمازنیست راندمی چون شب هبابش کردمی) (خاقانی)
هباب کردن
فرهنگ لغت هوشیار

هجا کردن

هجا کردن
بد گفتن، ذم کردن، دشنام دادن، باز کردن حروف الفبا، تقطیع کردن لفظ را به حروف
فرهنگ لغت هوشیار