زهر دار چون مار، خرفستر، خزنده هامه در فارسی سر سر هر چیز، تارک، پیشوا سردودمان، گروه گروه مردم، اسپ، چغد کوچ سرحیوان یاانسان، سرهر چیز، کاسه سر، بالای پیشانی، پیشانی، فرق سر تارک: (رهامه رهروان کنم پای همت زوجود برترآیم) (خاقانی) -7 رئیس قوم مهتر، جماعت مردم، اسب فرس، جغد بوم. هرجانوری که دارای زهرکشنده باشد مانندمار، جانورخزنده وگزنده، هرحشره کشنده مطلقا: (این نامه هفت عضومرا هفت هیکل است کایمن کند زهول سباع وشرهوام) (خاقانی)، جمع هوام
سر، سر هر چیز، سر انسان، رئیس و مهتر قوم، گروه مردم، در علم زیست شناسی اسب، جُغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پَر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، بایقوش، مُرغ حَق، مُرغ بَهمَن، چَغو، کُنگُر، مُرغ شَباویز، پَسَک، کَلِک، پَشک، پُژ، شَباویز، آکو، کوکَن، کول، بوف، کوچ، کوف، بَیغوش، پُش، چوگَک، کَلیک، بوم، اَشوزُشت، مُرغ شَب آویز
هر جانوری که دارای زهر کشنده باشد مانند مار. جنبندۀ زهردار. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و لایقع هذا الاسم الا علی المخوف من الاحناش. (صحاح اللغه) ، جانور خزنده و گزنده. مخنده. (السامی) (غیاث) ، هر حشرۀ کشنده ای مطلقاً. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج، هَوام ّ: این نامه هفت عضو مرا هفت هیکل است کایمن کند ز هول سباع و شر هوام. خاقانی. ایؤذیک هوام رأسک، مراد شپش باشد، ستور. چارپا. دابه. (صحاح اللغه) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : نعم الهامه هذه، نیک ستوری است این، دابه هامه، ستور بسیارخوار. (منتهی الارب)
مکنی به ابوزهیر. صحابی است. (الاصابه فی تمییز الصحابه). واژه ی صحابی به عنوان یک اصطلاح تخصصی در علم رجال، برای افرادی به کار می رود که با پیامبر دیدار داشته اند، به اسلام گرویده و تا پایان عمر خود، ایمانشان را حفظ کرده اند. این افراد در گسترش اسلام و ایجاد تمدن اسلامی سهم به سزایی داشته اند. بررسی زندگی صحابه به فهم بهتر آموزه های اسلامی کمک می کند.