هازیدن هازیدن نگریستن متوجه بودن مراقب بودن: (این پسر جورمکن کارک مادار بساز به ازین کن نظر و حال من و خویش بهاز) (قریع الدهر) فرهنگ لغت هوشیار
هازیدن هازیدن دانستن: ای پسر جور مکن کارک ما دار بساز به از این کن نظر و حال من و خویش به هاز. قریعالدهر. ، به زیان نسپردن، نگریستن. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) (لسان العجم) ، گریستن. (لسان العجم) لغت نامه دهخدا