جدول جو
جدول جو

معنی ویر گرفتن

ویر گرفتن((گِ رِ تَ))
هوس شدید به چیزی کردن
تصویری از ویر گرفتن
تصویر ویر گرفتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ویر گرفتن

ویر گرفتن

ویر گرفتن
میل شدید یافتن: (فلانی بسیگار ویرش گرفته) یا ویر گرفتن کسی را. میل شدید کردن وی بامری: (این پسر من ویرش گرفته است که از کار ساعت سر در بیاورد)
ویر گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار

دیر گرفتن

دیر گرفتن
دیر معاقبه کردن. چشم پوشی کردن:
اصحاب گنه را به گنه دیر بگیرد
وآنگه که بگیرد زبر و زیر بگیرد.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

خوار گرفتن

خوار گرفتن
آسان گرفتن کاری را، بی اهمیت دانستن بی اعتبار تلقی کردن
خوار گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیش گرفتن

پیش گرفتن
قبل از موعد مقرر گرفتن ستدن پیش از وقت: استسلاف بها پیش گرفتن، مقابل خود قرار دادن پیش روی نهادن: نخست از مجاهدان دلاوری سپری پیش گرفته پای تهور بفشرد، جلو افکندن پیشاپیش قرار دادن و روان ساختن جلو انداختن و بحرکت وا داشتن: ابوطالب را پیش گرفتند و بنزدیک ابرهه بردند، آغازکردن شروع کردن: با کیومرث طریقه مصالحت و دوستی پیش گرفت، سد راه شدن مانع آمدن جلوگیری کردن: دل رمیده ما را که پیش میگیردک خیر دهید بمجنون خسته از زنجیر. (زنجیر) یا پیش گرفتن درسی را. پس گرفتن استاد آن درس را از شاگردپرسیدن معلم درسی را از شاگرد. یا پیش گرفتن راهی یا سفری را. بدان راه یا سفر شدن، یا پیش گرفتن کاری (شغلی) را. بدان مشغول شدن اشتغال ورزیدن بدان: مشعله ای بر فروز مشغله ای پیش گیر تا ببرند از سرت زحمت خواب و خمار. (سعدی) یا در پیش گرفتن کاری (شغلی) را. مشغول آن شدن، اقدام بدان کردن: مردی امید بمن و بجاه من دارد و سفری دراز در پیش گیرد از عراق تا ارمنیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیچ گرفتن

پیچ گرفتن
پیچ گرفتن دل. درد گرفتن امعا بسبب اسهال شکم روش یافتن پیچ زدن شکم
فرهنگ لغت هوشیار