معنی وهی - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با وهی
وهی
- وهی
- جَمعِ واژۀ وَهْی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به وهی شود
لغت نامه دهخدا
سهی
- سهی
- صفت سرو، راست، نام همسر ایرج پسر فریدون پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
ولی
- ولی
- پدر و مادر، کفیل، دوست، یار نیکان، بالاترین مقام در دین اسلام پس از پیامبر (ص)، لقب علی (ع)، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی