جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وهن

وهن

وهن
سستی کم توانی نااستواری سست شدن (در کار یا در بدن)، سستی ضعف
وهن
فرهنگ لغت هوشیار

وهن

وهن
جَمعِ واژۀ واهن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به واهن شود
لغت نامه دهخدا

وهن

وهن
سستی کردن در کار و سست گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). سست شدن، سست گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). لازم و متعدی استعمال شود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

وهمن

وهمن
نیک اندیش، برف انبوه که از کوه فرو ریزد، پسر و جانشین اسفندیار، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
وهمن
فرهنگ نامهای ایرانی