وهن وهن سستی کردن در کار و سست گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). سست شدن، سست گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). لازم و متعدی استعمال شود. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا
وهمن وهمن نیک اندیش، برف انبوه که از کوه فرو ریزد، پسر و جانشین اسفندیار، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی فرهنگ نامهای ایرانی