جدول جو
جدول جو

معنی وه

وه((وَ))
کلمه ای است دال بر، تعجب، شگفتی، تحسین، آفرین
تصویری از وه
تصویر وه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با وه

وه

وه
در هنگام تعجب از خوبی و زیبایی چیزی گفته می شود، برای مِثال وه چه خوب آمدی صفا کردی / چه عجب شد که یاد ما کردی (ایرج میرزا - ۲۰۴)
وه
فرهنگ فارسی عمید

وه

وه
کلمه ایست دال بر: الف - تعجب شگفتی: وه چه بخت است این که گرجام شراب آرم بدست میشود بر دست من از بخت وارون آبله. (وحشی) ب - تحسین آفرین: (وه چه خوب آمدی صفا کردی چه عجب شد که یاد ما کردی خ) (ایرج میرزا) نیک
فرهنگ لغت هوشیار

وه

وه
اندوه. (منتهی الارب). حزن. (از اقرب الموارد). گویند: وَه ّ من هذا، به تنوین، یعنی وَه ّ، چون اف اف. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

وه

وه
کلمه ای است که در محل تحسین گویند، و آن را مکرر نیز کنند. (از انجمن آرا) (آنندراج). کلمه ای است که در محل انتعاش طبیعت به طریق تحسین گویند. (برهان). کلمه تعجب و تحسین و افسوس. (غیاث اللغات). کلمه ای است دال بر تحسین و تعجب و شگفتی:
وه که سدّ ره من جان و دل است
که به سد ره مقری خواهم داشت.
خاقانی.
وه که به یک بار پراکنده شد
آنچه به عمری بُدَم اندوخته.
سعدی.
وه که گر مرده بازگردیدی
در میان قبیله و پیوند
رد میراث سخت تر بودی
وارثان را زمرگ خویشاوند.
سعدی.
وه چه بخت است این که گر جام شراب آرم به دست
میشود بردست من از بخت وارون آبله.
وحشی.
وه چه خوب آمدی صفا کردی
چه عجب شد که یاد ما کردی.
ایرج میرزا
لغت نامه دهخدا