جدول جو
جدول جو

معنی ولی کردن

ولی کردن((کَ دَ))
ولی قرار دادن، جانشین کردن، کسی را به میزبانی و پرداخت مخارج عیش و عشرت راضی کردن
تصویری از ولی کردن
تصویر ولی کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ولی کردن

ولی کردن

ولی کردن
نوبان کردن شاهیار کردن، جانشین کردن ولی قرار دادن، طعامی که، ولیعهد کردن جانشین کردن: (طغرل بک را فرزند نبود الب ارسلان محمد پسر برادرش داود را ول و وصی کرد)، کسی را بمیزبانی و پرداخت مخارج عیش و عشرت راضی کردن: (دیشب فلان کس را ولی کردیم و عرق سیری خوردیم خ) ولیکن: استثنا را رساند ولی اما: (ولیکن ز دستور باید شنید بد و نیک بی او نیاید پدید) (شا)، از این جهت بالنتیجه. توضیح ولیکن از (ولکن) عربی ممال شده و بنابراین کاف آن مکسوراست نه مفتوح
فرهنگ لغت هوشیار

ملی کردن

ملی کردن
پا ترماندن در اختیار ملت (که دولت نمایندگی آنرا دارد) قرار دادن: (ملی کردن صنعت نفت)
ملی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

ملی کردن

ملی کردن
مالکیت دولت بر بخشی از صنایع وفعالیت های تولیدی یا اقتصادی
ملی کردن
فرهنگ فارسی معین