معنی وقور
وقور
((وَ))
آهسته و بردبار
تصویر وقور
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با وقور
وقور
وقور
بردبار آرام: زن یا مرد آهسته و بردبار
فرهنگ لغت هوشیار
وقور
وقور
باوقار، بردبار
فرهنگ فارسی عمید
وقور
وقور
جَمعِ واژۀ وقر. (اقرب الموارد). رجوع به وقر شود
لغت نامه دهخدا
وقار
وقار
متانت، سنگینی، آهستگی، آرامی، شکوه، جلال
فرهنگ نامهای ایرانی
بقور
بقور
جمع بقر، گاوان
فرهنگ لغت هوشیار
وفور
وفور
فراوانی، فراوان
فرهنگ واژه فارسی سره
اقور
اقور
آغوز گردو
فرهنگ لغت هوشیار
حقور
حقور
صاحب حق دارنده حق
فرهنگ لغت هوشیار
شقور
شقور
نیاز، جمع شقر، کار های دلخواه
فرهنگ لغت هوشیار