جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وقع

وقع

وقع
اهمیت، قدر، منزلت، برای مِثال هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد / که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم (سعدی۲ - ۵۰۳)، آسیب، گزند
وقع
فرهنگ فارسی عمید

وقع

وقع
ارج پایگاه، ابر تنک، آوای سم، آوای کوبش، جای بلند بلندنا شکوه سهمگینی فرودآمدن، فرود آیی نزول، شرف اعتبار، مهابت: (گفت... امروز وقع وشکوه تو در دلهاء خاص و عام بیش از آنست که از آن این ملکان)
فرهنگ لغت هوشیار

وقع

وقع
وقوع. جَمعِ واژۀ واقع. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). به معنی مرغ فرودآینده از هوا. (آنندراج) (منتهی الارب). رجوع به واقع شود
لغت نامه دهخدا

وقع

وقع
آبگیرناک. (منتهی الارب) : امکنه وقع، جاهای آبگیرناک. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

وقع

وقع
ابر که در آن امید باران باشد، یا ابر تنک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وَقْع شود، پای و سم سوده از سنگ و از زمین درشت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

بقع

بقع
پیسه شدن، بسنده کردن، تر شدن، جمع بقعه، فره جای ها جمع بقعه بقعه ها
فرهنگ لغت هوشیار