جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وعده گاه

وعده گاه

وعده گاه
پیمانگاه، دیدارگاه جای قرارداد، زمان قرار داد، محل ملاقات میعاد: (عاشق شیدا در ساعت معین در وعده گاه حاضر شد)
وعده گاه
فرهنگ لغت هوشیار

وعده گاه

وعده گاه
وعده جای. جای قرار دادن. (ناظم الاطباء). جایی که با هم وعده کنند. (آنندراج) :
وعده گاه گرم خوبان گوشۀ میخانه است
سرزمینی نیست غیر پای خُم دلکش مرا.
رضی دانش (از آنندراج).
مباد روز قیامت به وعده گاه آیی
که دل نشسته در آنجا به انتظار هنوز.
عرفی (از آنندراج).
، هنگام و زمان قرارداد. (ناظم الاطباء) :
چون رسید آن وعده گاه وروز شد
آفتاب از شرق اخترسوز شد.
مولوی.
، محل ملاقات. میعاد. میعادجای
لغت نامه دهخدا

دیده گاه

دیده گاه
محلی که دیده بان از آنجا مراقبت و نگاهبانی میکند، منظره چشم انداز
فرهنگ لغت هوشیار

دیده گاه

دیده گاه
دیدگاه، جای نشستن یا ایستادن دیدبان، جای بلند که از بالای آن دیدبانی کنند، چشم انداز، منظره
دیده گاه
فرهنگ فارسی عمید

گرده گاه

گرده گاه
جایی از بدن انسان یا حیوان که کلیه در آنجا قرار دارد
گرده گاه
فرهنگ فارسی عمید