جدول جو
جدول جو

معنی وطن کردن

وطن کردن((~. کَ دَ))
مسکن گرفتن، جایی را به عنوان میهن انتخاب کردن
تصویری از وطن کردن
تصویر وطن کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با وطن کردن

وطن کردن

وطن کردن
میهن کردن ماندگار شدن اقامت کردن درجایی مسکن گرفتن: (چو وحشی وطن کن بدست خموشی مکن ناله از دست بی خانمانی)، (وحشی)
وطن کردن
فرهنگ لغت هوشیار

وزن کردن

وزن کردن
سنجیدن ترازنیدن سختن سنگینی چیزی را اندازه گرفتن سنجیدن سید گفت... ترا اینجا چندان مقام باشد که این زر را ورن و نقد بکنند
فرهنگ لغت هوشیار