جدول جو
جدول جو

معنی وطأت

وطأت((وَ أَ))
پایمال، پایمال شدگی، تنگی، سختی
تصویری از وطأت
تصویر وطأت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با وطأت

وطات

وطات
پایمال کردن، لگدمال کردن، کنایه از غلبه، قهر، کنایه از خستگی
وطات
فرهنگ فارسی عمید

وطات

وطات
پایمال پاسپردگی، فشارش تنگی گرفتگی سخت: (سلطان از عراق متوجه بغداد شد باسپاهی که از وطات ایشان زمین میلرزید)
وطات
فرهنگ لغت هوشیار

وطآت

وطآت
جَمعِ واژۀ وطئه (وَطاءه) : و تلال از وطآت سواران و اسبان پایمال شد. (جهانگشای جوینی). و کوههایی که... از وطآت خیول و جمال شکسته گردن وپایمال گشت. (جهانگشای جوینی). رجوع به وطئه شود
لغت نامه دهخدا