معنی وضع تصویر وضع وضع ((وَ)) نهادن، گذاردن، ایجاد کردن، هیئت، شکل، نهاد، روشنهادن، گذاردن، ایجاد کردن، هیئت، شکل، نهاد، روش فرهنگ فارسی معین