جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وصم

وصم

وصم
ننگ رسوایی، آک (عیب)، گره چوب، شکاف چوب، آک نهادن بیماری کنده کنده گوشتفروش، سفره، تخته گوشت عیب کردن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار

وصم

وصم
بیماری. (منتهی الارب) (آنندراج). مرض. (اقرب الموارد). بیماری و مرض. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

وصم

وصم
شکاف چوبی بی جدایی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، گره چوب، شکاف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، ننگ و عار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، عیب. وصمه یکی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، وصوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) :
گفت هر شش را بیارید ای دو خصم
تا رود آزاد بی خرخاش و وصم.
مولوی
لغت نامه دهخدا

وصم

وصم
به شتاب بستن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بستن چیزی را به سرعت. (از اقرب الموارد) ، شکافتن چوبی بی جدایی. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، عیب کردن چیزی را. (منتهی الارب) (دهار). شکستن و معیوب کردن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا