اندر زدادن پنددادن: (آدم علیه السلام به شیث وصیت فرمود که این سخنان را نگاه دار و اولاد خود را به محافظت آن وصیت کن)، سفارش کردن بکسی یاکسانی که اعمالی را پس از مرگ سفارش کننده انجام دهند
اندرز کردن. سفارش کردن: انجام تو ایزد به قران کرد وصیت بنگر که شفیع تو کدام است به محشر. ناصرخسرو. معلمت همه شوخی و دلبری آموخت به دوستیت وصیت نکرد و دلداری. سعدی. حکیم را به وصیت کردن حاجتی نیست. (قرهالعیون). ، سفارش کردن به کسی یا کسانی که اعمالی را پس از مرگ سفارش کننده انجام دهند
اپیوختن پیوستن پیوند دادن کرواییدن کلواییدن پیونددادن پیوستن مقابل فصل جدا کردن: (تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی) (مثنوی)، پیوند زدن بدرخت