جدول جو
جدول جو

معنی وسط

وسط((وَ سَ))
میانه، میان، چیزی که نه خوب باشد و نه بد، جمع اوساط
تصویری از وسط
تصویر وسط
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با وسط

وسط

وسط
میان میانک مید، دادگر و نیک، میانه چیزی که درمیان واقع شده (خواه اطراف آن مساوی باشد و خواه نباشد)، میان میانه مرکز: وچون طریق استخلاص آن بر طول محاصره منحصرمینمود و آن تعذری داشت که در چنان محلی که در وسط بلاد دشمن است سیاه اندک توقف نتواند کرد)، چیزی که نه خوب باشد و نه بد، چیزی که نه زیاد باشد و نه کم، چیزی که نه لاغر باشدونه فربه. یا وسط شمس. آن قوس را که یک سر او آن نقطه ایست بفلک خارج المرکز که برابر اول حمل است از ممثل و دیگر سرتنه آفتاب است وسط شمس خوانند. یا وسط کوکب. وسط ستاره دوری مرکز فلک تدویرش باشد از آن نقطه که برابر سر حمل است بقیاس فلک معدل المسیر و اندازه این دوری بر مرکز معدل آن زاویه است که یک خط اون بسرحمل رسد و دیگر بر مرکز تدویر. یا خود را به وسط انداختن، مداخله کردن
فرهنگ لغت هوشیار

وسط

وسط
جَمعِ واژۀ وُسطی ̍. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وسطی ̍ شود
لغت نامه دهخدا

وسط

وسط
چیزی که میانه باشد، یعنی متوسط بود در طول و قصر و فربهی و لاغری و دیگر کیفیات. (غیاث اللغات) (منتهی الارب). معتدل. (اقرب الموارد) : شی ٔوسط، چیزی میانه، نه زشت نه نیکو. (منتهی الارب). میانه. (مهذب الاسماء) (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل). هر چیزی که نه خوب باشد نه بد نه زیاد باشد نه کم نه کوتاه نه دراز نه لاغر نه فربه. (ناظم الاطباء).
- وسطالشی ٔ، مابین دو طرف آن چیز، اسم است. (منتهی الارب).
، راست و اعدل از هر چیزی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). قال اﷲ تعالی: و جعلناکم امه وسطاً (قرآن 143/2) ، ای عدلاً خیاراً. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، اسم چیزی است که دروسط واقع شود، مثل انگشت وسطی. (غیاث اللغات) ، پسندیده و برگزیده. (مهذب الاسماء). ج، اوساط. (مهذب الاسماء). پسندیده. (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل بن علی).
- وسطالسماء، یکی از اوتاد اربعۀ منجمین. (مفاتیح العلوم خوارزمی).
، مرکز و میان حقیقی چیزی. (ناظم الاطباء). میانه که عبارت است از میان حقیقی و مرکز. (غیاث اللغات) ، (اصطلاح منطق) نزد منطقیین همان حد اوسط است که آن را واسطۀ در تصدیق نیز خوانند. (کشاف اصطلاحات الفنون). همان سخنی که مقترن است با ’زیرا که’، مثلاً هرگاه بگوئیم جهان حادث است، زیرا که جهان متغیر است پس جملۀ ’زیرا که جهان متغیر است’ وسط نامیده میشود. (تعریفات سید جرجانی) ، (اصطلاح ریاضی) عدد دوم از اعداد سه گانه متناسب را وسط خوانند و سومی از اعداد چهارگانه متناسب را وسطین. قاضی رومی در شرح ملخص گوید: وسط در عدد آن است که نسبت یکی از دو طرف عدد مانند نسبت آن است به طرف دیگر آن و واسطۀ عددی آن است که نصف مجموع دو طرف متقابل آن باشد مانند چهار، چهار وسط است میان سه و پنج و نصف مجموع سه و پنج است. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، (اصطلاح هیأت) اهل هیأت وسط را بر چند معنی اطلاق کنند. یکی بر قوس مخصوص و دیگر بر حرکت آن قوس و بر هر حرکت ملایم و معتدل. عبدالعلی بیرجندی در شرح تذکره به این معانی تصریح کرده است. و برای شرح و بسط این معانی رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود
لغت نامه دهخدا