جَمعِ واژۀ وسواس، به معنی اندیشۀ بد و آنچه در دل گذرد. (آنندراج) (غیاث اللغات) (اقرب الموارد) ، جَمعِ واژۀ وسوسه: خدای عزوجل از تنش بگرداناد مکاره دوجهان و وساوس خناس. منوچهری. خواهی که شود رسته روانت ز جهنم در مدح علی کوش که رستی ز وساوس. ناصرخسرو. تا کی باشد تو را وساوس همراه تا کی باشد تو را کواکب همبر؟ مسعودسعد. متابعت وساوس شیطانی و موافقت هواجس نفسانی نمودی. (سندبادنامه). رجوع به وسوسه شود
اهریمن در نپی آمده من شرالوسواس الخناس دیوکامگی (دیو کامکی: شیطیان صفتی)، دو دلی بد گمانی تردید وشکیکه در ضمیرانسان پدید آید دو دلی: (وسواس بر طبیعتش غالب بود)، شک و شبهه در عبادات و احکام مذهبی خصوصا در طهارت ونجاست، آنچه شیطان در دل انسان افکند و او را بکار بد بر انگیزد