خشم. (اوبهی) (حاشیۀ اسدی) (فرهنگ فارسی معین). غضب. (فرهنگ فارسی معین). - وروت کردن، خشم کردن. غضب کردن. (فرهنگ فارسی معین) : بر من ای سنگدل وروت مکن ناز بر من تو با بروت مکن. بارانی (از فرهنگ اسدی)
سر کوه قله، تارک سر چکاد، بالای هر چیز نوک سر جمع ذری، ذروت غایت بلندی بود و اندر فلک تدویربجای اوج باشد از خارج المرکز و برابر ذروه تدویر بود... ذروت وسطی آن نقطه است از زبرین فلک تدویر که بدو آن خط رسد که از مرکز معدل بیرون آید و بر مرکز تدویر بگذرد و ذروت مرئی آن نقطه است از زبری فلک تدویر که بدو آن رسد کز مرکز عالم بیرون آید و بر مرکز تدویر بگذرد (التفهیم)