جدول جو
جدول جو

معنی ورسی

ورسی((وَ))
نوعی از کبوتر که رنگش مایل به سرخی و زردی است، کاسه زرین نیکو
تصویری از ورسی
تصویر ورسی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ورسی

ورسی

ورسی
نوعی ازکبوتر که رنگش مایل بسرخی و زردی است، کاسه زرین نیکو
ورسی
فرهنگ لغت هوشیار

ورسی

ورسی
نوعی از کبوتر که رنگش مایل به سرخی و زردی باشد. (منتهی الارب). نوعی از کبوتر زرد مایل به سرخی، قسمی از چوب که از آن تیر میسازند. (ناظم الاطباء) ، بهترین کاسۀ زرین. (منتهی الارب). نیکوترین قدحهای طلا. و در حدیث است: اخرج الیه قدح ورسی مفضض. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

نرسی

نرسی
فرشته وحی در اوستا، نام پسر شاپور نوه اردشیر بابکان، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پادشاهان ساسانی
نرسی
فرهنگ نامهای ایرانی

ارسی

ارسی
روسی اهل روسیه از مردم روسیه، کفش پاپوش قسمی کفش پاشنه دار نوعی کفش که از چرم دوزند، نوعی در قدیمی که دارای چهار چوب مخصوص بوده و آن در داخل چهار چوب حرکت میکرد و با پایین و با رفتن باز و بسته میشد قسمی در برای اطاق که عمودی باز و بسته میشود، گاه از باب تسمیه کل باسم جز اطاقی را که دارای چنین درهایی است (ارسی) نامند. یا قند ارسی. قند روسی نوعی قند که از روسیه میاورند. روسی کفش کفش پاشنه دار (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار

روسی

روسی
منسوب به قوم روس، زبان مردم روسیه، نوعی پارچه منسوب به روس، نوعی پیاله شراب
فرهنگ لغت هوشیار