جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ورساخیدن

ورساخیدن

ورساخیدن
لشتن و لیسیدن. (آنندراج) (برهان). زبان بر چیزی مالیدن. (آنندراج) (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

درساخیدن

درساخیدن
در تداول عامه، ساخیدن. لِشتن. لیسیدن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

فرساییدن

فرساییدن
فرسودن، ساییده شدن، به تدریج از میان بردن، ضعیف و ناتوان کردن، مقابلِ افزودن، کم شدن، برای مِثال فزودگان را فرسوده گیر پاک همه / خدای عزّوجل نه فزود و نه فرسود (ناصرخسرو - ۳۱)
فرساییدن
فرهنگ فارسی عمید

ورمالیدن

ورمالیدن
دامن به کمر زدن، آستین بالا زدن، کنایه از گریختن و دررفتن
ورمالیدن
فرهنگ فارسی عمید