جدول جو
جدول جو

معنی ور زدن

ور زدن((وِ. زَ دَ))
پرحرفی کردن، وراجی کردن
تصویری از ور زدن
تصویر ور زدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ور زدن

سر زدن

سر زدن
بریدن سر گردن زدن، ناگاه به محلی وارد شدن، سر بر آوردن گیاه از خاک، طلوع کردن آفتاب، رسیدگی کردن وارسی کردن، باز دید کردن کسی یا محلی، رفتن و خبر گرفتن از کسی
فرهنگ لغت هوشیار

بر زدن

بر زدن
کنایه از برابری کردن برای مِثال به برزنی که از او اندکی بیفروزند / به نور با فلک ماه بر زند برزن (عنصری - ۲۵۹)
بر زدن
فرهنگ فارسی عمید