معنی ور رفتن ور رفتن((وَ. رَ تَ)) بازی بازی کردن، با چیزی خود را مشغول کردن تصویر ور رفتن فرهنگ فارسی معین
سر رفتن سر رفتن یا سر رفتن دیگ. کف کردن محتوی آن و بیرون ریختن از سر دیگ. یا سر رفتن حوصله. بپایان رسیدن صبر و حوصله کسی فرهنگ لغت هوشیار
سر رفتن سر رفتن پایان یافتن، تمام شدن مدت، از سر رفتنلبریز شدن مایعی که در حال جوشیدن است از سر ظرف فرهنگ فارسی عمید
وا رفتن وا رفتن سست و بی حال شدنباز شدن چیزی، تکه تکه و متلاشی شدن مثلاً کوکو وارفتآب شدن، ذوب شدن مثلاً یخ این وارفتبسیار تعجب کردن، بهت زده شدندوباره به جایی رفتن فرهنگ فارسی عمید