جدول جو
جدول جو

معنی ور رفتن

ور رفتن((وَ. رَ تَ))
بازی بازی کردن، با چیزی خود را مشغول کردن
تصویری از ور رفتن
تصویر ور رفتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ور رفتن

سر رفتن

سر رفتن
یا سر رفتن دیگ. کف کردن محتوی آن و بیرون ریختن از سر دیگ. یا سر رفتن حوصله. بپایان رسیدن صبر و حوصله کسی
فرهنگ لغت هوشیار

سر رفتن

سر رفتن
پایان یافتن، تمام شدن مدت، از سر رفتن
لبریز شدن مایعی که در حال جوشیدن است از سر ظرف
سر رفتن
فرهنگ فارسی عمید

در رفتن

در رفتن
گریختن، فرار کردن، گسیختن، گسیخته شدن، داخل شدن، به درون رفتن
در رفتن
فرهنگ فارسی عمید

وا رفتن

وا رفتن
سست و بی حال شدن
باز شدن چیزی، تکه تکه و متلاشی شدن مثلاً کوکو وارفت
آب شدن، ذوب شدن مثلاً یخ این وارفت
بسیار تعجب کردن، بهت زده شدن
دوباره به جایی رفتن
وا رفتن
فرهنگ فارسی عمید