جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ور

ور

ور
پسوند متصل به واژه به معنای دارنده مثلاً رنجور، مزدور، گنجور
ور
فرهنگ فارسی عمید

ور

ور
بر، کنار، پهلو، جانب، سمت
سینه
مخفّفِ ترکیب و اگر
در ایران باستان، هر نوع آزمایش ایزدی که برای تشخیص گناهکار از بی گناه صورت می گرفت مانندِ نوشیدن آب آمیخته به گوگرد یا گذشتن از میان آتش
پسوند متصل به واژه به معنای بر مثلاً ورآمدن، ورافتادن
پسوند متصل به واژه به معنای دارنده مثلاً پیشه ور، هنرور، تاجور، پهناور، بارور، پیله ور، سخنور، نامور، کینه ور
ور
فرهنگ فارسی عمید

ور

ور
تخته ای که در مکتب های قدیم معلمان روی آن به شاگردان تعلیم می دادند، سبق
فرهنگ فارسی معین

ور

ور
ور گرم (گذشتن از آتش). ور سرد (خوردن سوگند) و آن آب آمیخته با گوگرد بوده است که به متهم می خورانیدند
فرهنگ فارسی معین

ور

ور
حرف شرط، مخفف و اگر، طرف، جانب، پسوندی است که به اسم می پیوندد و دارندگی را می رساند، بارور، تاج ور، کینه ور، پیشوندی است که بر سر افعال درآید به معنی بر، ورآمدن، ورافتادن، بر سر اسماء (ریشه و مصادر مرخم) درآید
ور
فرهنگ فارسی معین