جدول جو
جدول جو

معنی ودج

ودج((وَ دَ))
نام رگی در گردن که هنگام خشم متورم می شود
تصویری از ودج
تصویر ودج
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ودج

ودج

ودج
وداج: رگ گردن رگ خشم رگ گردن که هنگام غضب برجسته نماید وداج، جمع (عربی) اوداج
فرهنگ لغت هوشیار

ودج

ودج
رگ گردن. (از بحرالجواهر) (آنندراج) (اقرب الموارد). گردن. (منتهی الارب). هر یک از دو رگ سطبر گردن که آن دو را به صیغۀ تثنیه ودجان گویند. وداج. رگ بسمل. شاهرگ. شه رگ. (دهار). رگ گردن ستور که قصاب ببرد. تثنیۀ آن ودجان و ج، اوداج. (مهذب الاسماء). نام رگی در گردن که هنگام ذبح قطع میگرددو زندگانی با قطع آن از میان میرود. (اقرب الموارد) ، سبب. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). وسیله. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و کسر دال در آن لغتی است. (از اقرب الموارد). رجوع به وداج شود
لغت نامه دهخدا

ودج

ودج
رگ گردن بریدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رگ زدن ستور. (تاج المصادر زوزنی). قصد کردن رگ گردن ستور را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نیکو و راست کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، صلح افکندن میان قوم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و فعل آن از باب ضرب است. (منتهی الارب). نیک کردن میان قومی. (تاج المصادر بیهقی). اصلاح کردن و قطع شر و بدی نمودن. (از اقرب الموارد). صلح کردن میان قوم و راست و نیکو نمودن میان آنها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا