معنی وجوب - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با وجوب
وجوب
- وجوب
- جِبَه. لازم شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وُجوب شود
لغت نامه دهخدا
وجوه
- وجوه
- وجه ها، طریقه ها، روش ها، پول ها، علت ها، سبب ها، روی ها، چهره ها، امکان ها، توان ها، صفحه ها، وجودها، ذات ها، جمعِ واژۀ وجه
وجوه اعیان: اشراف، بزرگان
فرهنگ فارسی عمید