جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وبر

وبر

وبر
پارسی تازی گشته ببر جانور نرکی مانند گربه مگر خردتراز آن و آن رابه پارسی دامک گویند دامک ئنک کرک
فرهنگ لغت هوشیار

وبر

وبر
پشمناک از شتر و خرگوش و مانند آن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

وبر

وبر
جانوری است شبیه به گربه. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (از منتهی الارب). رجوع به وَبَر شود. وَنَک و آن را مردم گوسفند بنی اسرائیل خوانند. (اقرب الموارد). و به فارسی دنک میگویند. (ناظم الاطباء) ، روزی از روزهای عجوز. ج، وبار، وباره، وبور. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ابر

ابر
توده و اجتماع ذرات بخار آب مخلوط با ذرات و قطرات بسیار ریز آب معلق در جو که بیشتر بباران مبدل گردد سحاب میغ غیم غمام. یا ابر آذر ابر آذرماه ابری که در ماه آذر بر آید. یا ابر بهار ابر بهاری. ابری که در فصل بهار پدید آید. یا ابر آزاری. ابر بهار
فرهنگ لغت هوشیار