معنی واقی
واقی
نگاه دارنده، حافظ، حامی
تصویر واقی
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با واقی
واقی
واقی
حافظ، نگهبان، حامی، مانع
فرهنگ لغت هوشیار
ساقی
ساقی
آنکه شراب در پیاله می ریزد و به دیگری می دهد
فرهنگ نامهای ایرانی
والی
والی
حاکم، پادشاه، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
وافی
وافی
به اندازه لازم و مورد نیاز، کافی، وفا کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
وادی
وادی
سرزمین، رود، نهر
فرهنگ نامهای ایرانی
باقی
باقی
ثبات، با ثبات، دائم، برقرار، همیشه، استوار، جاویدان
فرهنگ لغت هوشیار
ذاقی
ذاقی
ده مست از گیاهان درخت غار از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
باقی
باقی
بازمانده، مانده
فرهنگ واژه فارسی سره
والی
والی
استاندار
فرهنگ واژه فارسی سره