جدول جو
جدول جو

معنی واقلیدن

واقلیدن((قِ دَ))
از کاری که با اشتیاق تمام پیش گرفته اند صرفنظر کردن
تصویری از واقلیدن
تصویر واقلیدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با واقلیدن

واقلیدن

واقلیدن
نادرست نویسی واغلیدن چشم پوشیدن از کاری که به اشتیاق تمام پیش گرفته اند صرف نظر کردن فسخ عزیمت کردن، توضیح این معنی فقط در این جمله (شاقلی (شاه قلی) (واقلیده) استعمال میشود یعنی کسی که چیزی را می خواست یا در انجام دادن کای می کوشید از آن چشم پوشید
فرهنگ لغت هوشیار

واهلیدن

واهلیدن
ترک کردن، رها کردن، واگُذاشتَن، وانَهادَن، واهِشتَن، هَلیدَن، بِدرود گُفتَن، چَپ دادَن، یَلِه کَردَن
واهلیدن
فرهنگ فارسی عمید

واهلیدن

واهلیدن
واگذاشتن (گر یکی دم تو بغفلت و اهلیش او رود فرسنگها سوی حشیش) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار

واهلیدن

واهلیدن
وانهادن. واگذاشتن. واهشتن، فرستادن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

والیدن

والیدن
بالیدن. نمو کردن. رشد کردن، فخر کردن. مباهات کردن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا