جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با واسل

واسل

واسل
راغب و تقرب جوینده به سوی خدا. قال لبید: ’بلی کُل ّ ذی دین الی اﷲ واسل’. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). راغب به سوی خدای تعالی. (ناظم الاطباء) ، واجب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تاسل

تاسل
خوی و عادت و خلق پدر گرفتن فرانسوی شرابه (جواهرات سلطنتی ایران) : منگوله
فرهنگ لغت هوشیار

واصل

واصل
کسی یا چیزی که به دیگری متصل شود، رسنده، در تصوف عارفی که از جهان و جهانیان منقطع گشته و به حقیقت رسیده است
واصل
فرهنگ فارسی عمید

واسط

واسط
در میان، آنچه در میانه باشد مثلاً حد واسط، کسی که در وسط نشسته باشد
واسط
فرهنگ فارسی عمید

والس

والس
نوعی رقص دونفرۀ آلمانی که همراه موسیقی سه ضربی اجرا می شود، در موسیقی موسیقی سه ضربی ویژۀ این رقص
والس
فرهنگ فارسی عمید