جدول جو
جدول جو

معنی واریخته

واریخته((تِ یا تَ))
دوباره ریخته، تفریغ حساب شده، جایی که شیب آن از یکسوست نه از چند سو
تصویری از واریخته
تصویر واریخته
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با واریخته

واریخته

واریخته
دوباره ساختن، ریخته، تفریغ حساب شده، جایی که شیبن ازیکسوست نه از چند سو: (شیروانی وا ریخته)
فرهنگ لغت هوشیار

واریخته

واریخته
ریخته. بازریخته. دوباره ریخته. واریز شده. تفریغ شده. تسویه شده. رجوع به واریختن شود، جائی که شیب آن از یکسوست نه از چندسو. (از یادداشتهای مؤلف) : شیروانی واریخته (در اصطلاح بنایان). (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا

ناریخته

ناریخته
نریخته. مقابل ریخته. رجوع به ریخته شود:
اشک تو اگرچه هست تریاک
ناریخته به چو زهر بر خاک.
نظامی.
هنوز آن طلسم برانگیخته
در آن دشت مانده ست ناریخته.
نظامی.
سکندر بر آن لوح ناریخته
چو لوحی شد از شاخ آویخته.
نظامی
لغت نامه دهخدا

واریختن

واریختن
ریختن، باز ریختن. دوباره ریختن. واریز کردن.
- واریختن حساب را، تفریغ حساب کردن با کسی. معلوم کردن حق هر یک از شریکین متعاملین. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

واریته

واریته
نمایشی متنوع شامل رقص، آواز، حرکات آکروباتیک و مانند آن ها
واریته
فرهنگ فارسی عمید

واریته

واریته
فرانسوی جور، گوناگونی، جور نما نمایش رنگارنگ گوناگونی تنوع. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است، نمایشی متنوع و دارای بخشهای مجزا مانند: ساز و آواز کنسرت رقص و تاتر
فرهنگ لغت هوشیار

پهریخته

پهریخته
مودب ادب آموخته: هفت مرد بودند... بغایت عظیم پهریختنه بودند
پهریخته
فرهنگ لغت هوشیار