معنی وادانستن
- وادانستن((نِ تَ))
- بازشناختن، تشخیص دادن
واژههای مرتبط با وادانستن
وادانستن
- وادانستن
- بازدانستن. بازشناختن. تشخیص دادن. تمیز کردن:
گر بضاعت دار شرعی سود بشناس از زیان
ور عروس آرای فرعی خلعه وادان از کفن.
اثیرالدین اخسیکتی
وا دانستن
- وا دانستن
- باز شناختن تشخیص دادن: (گر بضاعت دار شرعی سود بشناس از زبان ور عروس آرای فرعی خلعه وا دان از کفن) (اثیر اخسیکتی)
نادانستن
- نادانستن
- جهل. جهالت. ندانستن. مقابل دانستن. رجوع به دانستن شود
روا دانستن
- روا دانستن
- جایز شمردن، حلال دانستن
نادانسته
- نادانسته
- نامعلوم، مجهول، از روی نادانی و بی خبری
بازدانستن
- بازدانستن
- تحقیق کردن و اطلاع یافتن، معلوم کردن، مطلع شدن، فهمیدن
تمیز دادن
نادانسته
- نادانسته
- مجهول، نامعلوم، ندانسته
نادانستنی
- نادانستنی
- آنچه که قابل دانستن نیست غیر قابل فهم: (سخن از چهار نوع است: یکی نا دانستنی و نگفتی)
بازدانستن
- بازدانستن
- تشخیص دادن، از هم تمیز دادن
