جدول جو
جدول جو

معنی واخیسیدن

واخیسیدن((دَ))
از جوش افتادن (پلو یا کته) در روی بار و در نتیجه قد نکشیدن و پختن نشاسته آن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با واخیسیدن

والیسیدن

والیسیدن
دوباره لیسیدن والی گرداندن (گردانیدن) : حاکم کردن: (یک چندی او را در جهان وای گردانید اکنون او را وزارت میدهد)
والیسیدن
فرهنگ لغت هوشیار

وا خیسیدن

وا خیسیدن
از جوش افتادن (پلو یا کته) در روی بار و در نتیجه قد نکشیدن و پختن نشاسته آن
فرهنگ لغت هوشیار

والیسیدن

والیسیدن
لیسیدن، دوباره لیسیدن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

واریسیدن

واریسیدن
بازکردن رشته را. مقابل رشتن و ریسیدن. ریسیده را باز کردن. و رجوع به ریسیدن شود
لغت نامه دهخدا

وابوسیدن

وابوسیدن
بازبوسیدن، خاتمه دادن به کشتی، روگردان شدن، متنفر گشتن
وابوسیدن
فرهنگ فارسی معین