جدول جو
جدول جو

معنی وابوسیدن

وابوسیدن((دَ))
بازبوسیدن، خاتمه دادن به کشتی، روگردان شدن، متنفر گشتن
تصویری از وابوسیدن
تصویر وابوسیدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با وابوسیدن

وابوسیدن

وابوسیدن
روگردان شدن و بی دماغ گشتن. (آنندراج) (از فرهنگ نظام). بیزار شدن و متنفر گشتن. (ناظم الاطباء). اعراض کردن. (غیاث اللغات) :
یحیی گل بوسه ز آن دهان تا چیدم
در باغ جهان غنچۀ بدبو دیدم
با آن همه آرزو، لب لعلش را
یک مرتبه بوسیدم و وابوسیدم.
یحیی شیرازی (آنندراج و فرهنگ نظام).
، دست از کاری کشیدن و ترک عزم کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

وا بوسیدن

وا بوسیدن
مجددا بوسیدن باز بوسیدن، خاتمه دادن بکشتی: مقابل بوسیدن، روگردان شدن کراهت یافتن متنفر گشتن: (با آن همه آرزو لب لعلش را یک مرتبه بوسیدم و وا بوسیدم) (یحی شیرازی. آنند. فرنظا)
فرهنگ لغت هوشیار

وادوسیدن

وادوسیدن
چسبیدن و ملصق گشتن. (ناظم الاطباء) : صیک، وادوسیدن. (تاج المصادر بیهقی) : الاسحاق، پستان به شکم وادوسیدن از بی شیری. (مجمل اللغه). ضبوء، به زمین وادوسیدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا

وابوسیده

وابوسیده
روگردان شده. بی دماغ گشته. (بهار عجم) (آنندراج) (از فرهنگ نظام) :
از بوسه ام دل شاد کن، ز انجام حسنت یاد کن
کز بوسه گاهت رُسته خط، وز عشق وابوسیده من.
محمدسعید اشرف (از بهار عجم و آنندراج).
و رجوع به وابوسیدن شود
لغت نامه دهخدا