معنی نیمچه
- نیمچه((چِ))
- بالاپوش کوتاه، شمشیر و تفنگ کوتاه، هرچیز کوتاه و ناقص
واژههای مرتبط با نیمچه
نیمچه
- نیمچه
- شمشیر یا تفنگ کوتاه، لباس کوتاه، نیم تنه
نیمچه
- نیمچه
- نیمه نصفه: (بشاه بهرام که حالا باید برای خودش نیمچه مردی شده باشد بگو)، جوجه تازه از تخم در آمده، بالا پوش کوتاه: (چو سبز نیمچه علم نیمکش کردی سیاه چهره شود راست جهل چون فرنج) (سنجر... بیشتر اوقات قباء زند نیجی پوشیدی... و نیمچه پوستین بره داشتی)، دندان نهنگ: (صدف مغفر بر سر نهاد نهنگ نیمچه بکشید)، تفنگ کوتاه، هنوز بکمال نرسیده غیر کامل و جوان: (امین الدوله و حاجی میرزا محمدرضا و یکی دو نفر نیمچه آخوند دیگر)
تیمچه
- تیمچه
- پاساژ، آرکاد
تیمچه
- تیمچه
- کاروانسرای کوچک
تیمچه
- تیمچه
- بنایی شبیه کاروان سرایی کوچک، شامل چند دکان یا حجره که بازرگانان در آنجا داد و ستد کنند
نامچه
- نامچه
- نامه کوچک. توضیح این کلمه فقط درترکیب آید: اجاره نآنچه طلاق نآنچه عقدنآنچه وصیت نامچه. توضیح محتمل است که اصل این کلمه} نامجه) (نامجه) معرب (نامگ) پهلوی باشد (برنامجه برنامگ برنامه روزنامجه روزنامگ روزنامه) که بعدها آنرا مصغر فارسی پنداشته اند
تیمچه
- تیمچه
- کاروان سرای کوچک، بازار
نیمده
- نیمده
- ده کوچکی است از دهستان افزر بخش قیروکارزین شهرستان فیروزآباد در 37هزارگزی جنوب قیر بر کنار راه عمومی به خنج واقع و دارای 126 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
نیمچاه
- نیمچاه
- دهی است از دهستان قره طغان بخش بهشهر شهرستان ساری، در 2هزارگزی شمال ایستگاه نکا، در دشت معتدل مرطوبی واقع و 130 تن سکنه دارد، آبش از رود نکا، محصولش غلات، برنج، پنبه و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)