جدول جو
جدول جو

معنی نیم رخ

نیم رخ((رُ))
نصف چهره، مقابل تمام رخ، منظره هرچیز از جانبین
تصویری از نیم رخ
تصویر نیم رخ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نیم رخ

نیم رخ

نیم رخ
نیمۀ صورت، ویژگی عکس یا تصویری که نصف صورت را نشان بدهد
نیم رخ
فرهنگ فارسی عمید

نیم رخ

نیم رخ
تصویر یک چشمی، چرا که آن نصف چهره را دارد. (غیاث اللغات) (آنندراج). کنایه از نیم رخساره باشد که مصوران تصویر یک چشمی به نگار درمی آرند. (فرهنگ خطی). تصویر یا عکس که از پهلو نقاشی یا عکاسی شده باشد وفقط نیمی از صورت شخص را نشان دهد، مقابل تمام رخ. عکسی که یکی از دو طرف روی را بنماید، نصف صورت. کنار صورت. (ناظم الاطباء) ، منظرۀ هر چیز از یکی از جانبین. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

نیم رو

نیم رو
نیم رخ، یک طرف صورت، یک سمت چهره، برای مِثال نیم رو خاکین چو بوسم پای تو / بر سر از تو تاج تمکین آورم (خاقانی - ۶۴۴)، غذایی که از سرخکردن تخم پرندگان، به ویژه مرغ خانگی در روغن تهیه می شود، به صورتی که سفیدۀ آن ببندد
نیم رو
فرهنگ فارسی عمید

نیم چرخ

نیم چرخ
نوعی کمان تیر اندازی که وزنه آن از 250 تا 100 من بود: کمان تخش: (خصم از شکوه عدل تو بگریخت چون شهاب از جرم نیم چرخ نجسته شهاب تو) (عثمان مختاری. چا. همائی. 477)
نیم چرخ
فرهنگ لغت هوشیار

نیم رس

نیم رس
میوه ای که هنوز نرسیده و پخته نشده، مرغی که پر و بال آن هنوز در نیامده
فرهنگ لغت هوشیار

نیم چرخ

نیم چرخ
برخاستن از روی زمین نه به کمال به نحوی که بدن خمیده نماید
نیم چرخ
فرهنگ فارسی معین