جدول جو
جدول جو

معنی نیم بند

نیم بند((بَ))
نه کاملاً مایع و نه کاملاً جامد، ناقص
تصویری از نیم بند
تصویر نیم بند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نیم بند

نیم بند

نیم بند
تخم مرغ یا چیز دیگر که خوب پخته و سفت نشده باشد، کنایه از چیزی ناقص و ناتمام
نیم بند
فرهنگ فارسی عمید

نیم بند

نیم بند
آنچه که حالت مایع ندارد و بر اثر ریختن هنوز کاملا منعقد و بسته نشده تخم مرغ نیم بند، ناقص: (در چشمانش که میشی روشن بود شک و تردیدی نیم بند موج میزد) یا کودتای نیم بند. کودتایی که بموفقیت انجام نیافته باشد، یا مجلس نیم بند. مجلسی که بخشی از وکلای
فرهنگ لغت هوشیار

نیم بند

نیم بند
مایعی که بر اثر حرارت کم هنوز منعقد و بسته و سفت نشده باشد مانند تخم مرغ نیم بند و همچنین مایعی که بر اثربرودت کم هنوز منجمد نشده باشد چون بستنی نیم بند.
- تخم مرغ نیم بند، تخم مرغ که حرارت بدان حد به وی رسد که سفیدۀ آن به رنگ شیر شود ونیم روان باشد بی آنکه سخت شود. نیم پخته. رعاد. (یادداشت مؤلف).
، ناقص. ناتمام. نیمه تمام: دولت یا مجلس نیم بند، کابینه ای یا مجلسی که همه اعضای آن هنوز تعیین نشده اند، نارس. میوه ای که به نضج و پختگی نرسیده است. کال
لغت نامه دهخدا

نی بند

نی بند
دهی است از دهستان چهاردولی بخش قروۀ شهرستان سنندج. در 30هزارگزی شمال شرقی قروه و 5هزارگزی شرق باغلوجه، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 176 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

دیو بند

دیو بند
آنکه دیو را مغلوب سازد و در بند کند: طهمورث دیو بند، روز شانزدهم از هر ماه ملکی
فرهنگ لغت هوشیار