جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نهندره

نهندره

نهندره
نهاندره. (جهانگیری) (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نهانخانه. مخزن. گنجینه. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به نهاندره شود
لغت نامه دهخدا

نهنده

نهنده
گذارنده قرار دهنده، مقرر کننده معین کننده، عاقد قرار داد. یا نهنده شریعت. واضع دین
فرهنگ لغت هوشیار

نهنده

نهنده
گذارنده. که می نهد. نعت فاعلی است از نهادن. رجوع به نهادن شود
لغت نامه دهخدا

دهن دره

دهن دره
گشودن دهان بسبب غلبه خواب یا خماری و یا تنبلی، خمیازه
دهن دره
فرهنگ لغت هوشیار