جدول جو
جدول جو

معنی نهان خانه

نهان خانه((~. نِ))
خلوت خانه، جایی که در آن چیزی را پنهان کنند، مقبره، گور
تصویری از نهان خانه
تصویر نهان خانه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نهان خانه

نهان خانه

نهان خانه
مخزنی که در میان دو دیوار یا گوشه ای از خانه سازند به جهت ذخیره غلات و غیره: (روزی طلب کنی در نهانخانهاء زمین)، خلوت خانه، خانه ای که در زیر زمین سازند تا در فصل گرما در آنجا بیارامند: نهان دره، جایی که در آن خاشاک و خاکروبه ریزند، مقبره گور. یا نهان خانه غیب. عالم غیب جهان باطن: (هست رای توکه اسرار نهانخانه غیب غایبانه کند ارباب دول را اعلام) یا نهان خانه فکر (فکرت)، مخزن اندیشه مخفی گاه افکار: (دانای آشکار و نهان داند که از نهانخانه فکرت هیچ صاحب سخن متاعی دربار خود نبستم) یا نهان خانه قریحت (قریحه)، مخزن قریحه شعر: (این دو بیت از نهانخانه قریحت بعرصه بیاض فرستاد)
فرهنگ لغت هوشیار

نهان دانه

نهان دانه
ویژگی گیاهی که دانه اش درون میوه است مانندِ گلابی و سیب
نهان دانه
فرهنگ فارسی عمید

نهان دانه

نهان دانه
گیاهی که دانه ای در داخل میوه پوشیده و مستور باشد مثل گیلاس و گلابی و جز آن: مستور البذر (نهان دانگان)، یا نهان دانگان. (نو) جمع نهان دانه. رده عظیمی از گیاهان گل دار (پیدا زا) که دانه های آنها در تخمدان بسته ای قرار گرفته و پوسته ای آنها را میپوشاند و معمولا این تخمدان بسته پس از رسیدن میوه گیلاه را تشکیل میدهد: مستور البذور
فرهنگ لغت هوشیار

پنهان خانه

پنهان خانه
نهان خانه:
ازصیانت وز خیانت عاملان ملک را
جوف ِ کلک توست پنهان خانه امید و بیم.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

نهان دانه

نهان دانه
در طبیعی، نهان دانگان، مستورالبذور. رستنی هائی که دانۀ آنها پوشیده است مثل باقلا. (لغات فرهنگستان). و نیز رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 124 و 197 شود
لغت نامه دهخدا

نهانخانه

نهانخانه
گنجینه و مخزنی که در میان دو دیوار یا گوشه ای از خانه سازند
نهانخانه
فرهنگ لغت هوشیار

نهانخانه

نهانخانه
گنجینه و مخزنی که در میان دو دیوار یا گوشه ای از خانه سازند. (از برهان) (از انجمن آرا). جای نهان داشتن سیم و زر و مانند آن که در میان دیوار یا گوشۀ خانه سازند. (از آنندراج). نهندره. (انجمن آرا) (آنندراج). نهان دره. (جهانگیری). مخزن. زبیل دان. (ناظم الاطباء) :
شب که نهان خانه گنجینه هاست
در دل او گنج بسی سینه هاست.
نظامی.
، خانه را نیز گویند که در زیر زمین سازند بجهت نشستن در هواهای گرم و به عربی حفره خوانند. (از برهان). سردابه. (آنندراج) (از کنزاللغات). جائی که در زیر زمین می سازند جهت نشستن در هوای گرم تابستان و یا در آن غله ذخیره می کنند. (ناظم الاطباء). ته خانه. (غیاث اللغات) :
نهانخانه ای داشت در زیر خاک
نشاندش در آن خانه اندوهناک.
نظامی.
، مخباء. (زمخشری) کنیف. مطموره. (منتهی الارب). خلوتخانه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). جای خلوت. (ناظم الاطباء). خلاجای. خلوتسرای. (یادداشت مؤلف). پستو. حرمسرا. اندرونی:
دیده ای هفت نهان خانه چرخ
که در آن خانه چه ماده چه نر است.
خاقانی.
در نهان خانه عشرت صنمی خوش دارم
که ز سودای رخش نعل در آتش دارم.
حافظ.
اشک حرم نشین نهان خانه مرا
ز آن سوی هفت پرده ببازار میکشی.
حافظ.
تا نهان خانه عرفان خداوند رسل
رفته در راه طریقت همه بر پای مجاز.
واله (از آنندراج).
ساقی بده آن آینۀ راز نهان را
از غیر بپرداز نهان خانه جان را.
فطرت (آنندراج).
، ادب خانه. (یادداشت مؤلف) ، جائی که در آن خاشاک و خاکروبه میریزند، مقبره. گور. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا