جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نهازیدن

نهازیدن

نهازیدن
ترسیدن بیم بردن: (لبت گویی که نیم کفته گل است می و نوش اندر و نهفتستی) (زلف گویی ز لب نهازیده است بگله سوی چشم رفتستی)
نهازیدن
فرهنگ لغت هوشیار

نهازیدن

نهازیدن
بترسیدن از چیزی یا کسی. (از لغت فرس اسدی ص 105). ترسیدن و واهمه کردن و بیم بردن. (برهان قاطع) :
زلف گوئی ز لب نهازیده ست
به گله سوی چشم رفتستی.
طیان (لغت فرس).
نهازیدن به معنی ترسیدن غلط است. رجوع به نهاریدن شود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

نهازیده

نهازیده
تَرسیده، کسی که دچار بیم و ترس شده
وَحشَت زده، هَراسیده، مَرعوب، مُتَوَحِّش، خائِف، رَعیب، چَغزیده، مَروع
نهازیده
فرهنگ فارسی عمید

نوازیدن

نوازیدن
نواختن، نوازیدن، نوازش کردن، دلجویی کردن، ساز زدن، بر زمین زدن چیزی
نوازیدن
فرهنگ فارسی عمید

نوازیدن

نوازیدن
نواختن: شه نوازیدش که هستی یادگار کرد او را هم بدین پرسش شکار. (مثنوی. نیک. 541: 6)
فرهنگ لغت هوشیار