صدا، (لغت فرس اسدی ص 246) (رشیدی)، بانگ بود که در میان دو کوه افتد، یعنی صدا، (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، آوازی باشد که در کوه یا جائی دیگر کنند بعینه همان آواز بازآید، و به تازی آن را صدا خوانند، (اوبهی)، صدائی که از کوه و عمارت خالی و حمام وچاه و غیره بازگردد، (برهان قاطع)، انعکاس صوت، (فرهنگ فارسی معین)، صدا و آوازی که از کوه برمی گردد، (ناظم الاطباء)، عکس صوت، (یادداشت مؤلف) : از تک اسپ و بانگ و نعرۀ مرد کوه پرنوف شد هوا پرگرد، عنصری (از فرهنگ اسدی)، ، بانگ، (لغت فرس اسدی ص 246)، شور و غوغائی که از کثرت مردم و جانوران خیزد، و آواز فریاد کردن سگ را هم گفته اند، چه هرگاه سگ بانگ زند و فریاد کند گویند: سگ می نوفد، (برهان قاطع)، غوغائی که از بسیاری ِ مردمان و دیگر جانوران به هم رسد، آواز و فریاد سگ، (ناظم الاطباء) : قلادید در لشکر افتاده نوف از آن زخم و آن حملۀ صف شکوف، اسدی، ، زمینی که میانش مجوف بود، (فرهنگ اسدی نخجوانی)، جای کاواک و غار و زیرزمینی (؟)، (ناظم الاطباء)