جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نوغان

نوغان

نوغان
پیلِۀ کِرمِ اَبریشَم، پردۀ نازکی که کرم ابریشم از لعاب دهن خود به دور خود می تند و در میان آن محصور می شود، پیله ها را به ترتیب مخصوصی گرم می کنند و می ریسند تا ابریشم به دست آید، بادامِه، پِلِه، فیلچِه، پیلِه
کِرمِ اَبریشَم، نوزاد کرمی شکل پروانه با بدنی استوانه ای و دارای حلقه که از برگ درخت توت تغذیه می کند و از پیلۀ آن الیاف ابریشمی تهیه می شود، دیوِه، کِرمِ پیلِه، کَناغ، کِرمِ بادامِه
نوغان
فرهنگ فارسی عمید

نوغان

نوغان
کرم ابریشم. یا اداره نوغان. اداره ای که امور مربوط به تربیت کرم ابریشم و پیله را بعهده دارد
فرهنگ لغت هوشیار

نوغان

نوغان
بزر. تخم نوغان. (یادداشت مؤلف) ، پیله. (یادداشت مؤلف) ، قسمی پیشتاب. (یادداشت مؤلف). قسمی اسلحۀ کمری. رجوع به پیشتاب و پیستوله شود
لغت نامه دهخدا

نوران

نوران
نور (عربی) + ان (فارسی) ،مرکب از نور (روشنایی) + ان (پسوند اتصاف)، نام روستایی در نزدیکی اردبیل
نوران
فرهنگ نامهای ایرانی