جدول جو
جدول جو

معنی نوردن

نوردن((نَ وَ دَ))
پیچیدن، تا کردن، پیمودن، نوردیدن
تصویری از نوردن
تصویر نوردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نوردن

نوران

نوران
نور (عربی) + ان (فارسی) ،مرکب از نور (روشنایی) + ان (پسوند اتصاف)، نام روستایی در نزدیکی اردبیل
نوران
فرهنگ نامهای ایرانی

آوردن

آوردن
چیزی یا کسی را از جایی به جای دیگر یا از نزد کسی بنزددیگری رسانیدن اتیان مقابل بردن، ظاهرکردن پدید کردن، روایت کردن حکایت گفتن قصه گفتن، زاییدن زادن تولید، سبب شدن، نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار

خوردن

خوردن
چیزی که شایسته و لایق خوردن و تناول کردن و آشامیدن باشد
خوردن
فرهنگ لغت هوشیار