جدول جو
جدول جو

معنی نوادر

نوادر((نَ دِ))
جمع نادره، چیزهای کمیاب و نادر
تصویری از نوادر
تصویر نوادر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نوادر

نوادر

نوادر
نادره ها، اشخاص نابغه، کنایه از اتفاقهای عجیب، کنایه از سخنان دلنشین، نادرها، جمعِ واژۀ نادره
نوادر کلام: کلمات نغز و فصیح
نوادر
فرهنگ فارسی عمید

نوادر

نوادر
جَمعِ واژۀ نادره. (اقرب الموارد) (المنجد). و جمع نادر است. (منتهی الارب). و در فارسی گاه آن را به نوادرها جمع بسته اند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به نادر و نادره و نادره شود: ونوادر و عجایب بود که وی را افتاده در روزگار پدرش. (تاریخ بیهقی ص 104). پس از این سخن ها نبشته آید که در هر فصل از چنین فصول بسیار نوادر و عجایب حاصل شود. (تاریخ بیهقی ص 194). این قصه به پایان آمد و ازنوادر و عجایب ِ بسیار خالی نیست. (تاریخ بیهقی ص 205). و دریای ساوه خشک شد و چند نوادر پدید آمد. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 97). و این از نوادر است کی گویند کی کجاست کی درختان خرما در چاه کارند. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 140). و در کتاب لطایف الاَّداب از مصنفات عتبی نوادر اخبار... او بعضی مسطور است. (ترجمه تاریخ یمینی ص 250). کلمه ای چند به طریق اختصار از نوادر وامثال و شعر... در این کتاب درج کردیم. (گلستان).
- نوادرالکلام، سخن که از جمهور به طرز شذوذ و گاهی وقوع یابد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

بوادر

بوادر
جمع بادره، تیزی ها تندی ها، جوانه ها جمع بادره تیزیها حدتها
بوادر
فرهنگ لغت هوشیار

بوادر

بوادر
تیزی های خشم، شتاب زدگی ها، جمعِ واژۀ بادِر، بادِرها، جمعِ واژۀ بادِرَه، بادره
بوادر
فرهنگ فارسی عمید

نشادر

نشادر
جسمی جامد و بلوری، بی رنگ، بی بو، دارای طعمِ زننده، که از ترکیب جوهرنمک و آمونیاک به دست می آید و در آب مخصوصاً آب گرم حل می شود. در طب، صنعت، سفیدگری و لحیم کاری به کار می رود
نشادر
فرهنگ فارسی عمید