جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نوابغ

نوابغ

نوابغ
نابغه، آنکه دارای هوش و استعداد فوق العاده باشد، بزرگ و عظیم الشان، فصیح
نوابغ
فرهنگ فارسی عمید

نوابت

نوابت
رستنی ها و گیاهان. (غیاث اللغات). ج ِنابته. رجوع به نابته شود، جوانان نوخاستۀ خوشخوی بسیاراحسان. (منتهی الارب). الاغمار من الاحداث. (اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا

نوباغ

نوباغ
دهی است از دهستان خسروشیرین بخش جغتای شهرستان سبزوار، در 23 هزارگزی شمال شرقی جغتای در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 491 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه و زیره و کنجد، شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

نوازغ

نوازغ
جَمعِ واژۀ نازغه. (معجم متن اللغه) : سبب ذعری که در صمیم دل او متمکن گشته بود و خیالی که به حواشی خاطر او متطرق شده بود و نوازغ ظنون عنان طمأنینت و سکون از دست او ستده. (ترجمه تاریخ یمینی ص 156). از سر بصیرت بر نوازغ نحل و بدایع ملل انکار بلیغ کردی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 398)
لغت نامه دهخدا