معنی نوا کردن
نوا کردن
((نَ. کَ دَ))
دستگیری کردن، کمک کردن
تصویر نوا کردن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نوا کردن
آوا کردن
آوا کردن
خواندن دعوت طلبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
دوا کردن
دوا کردن
شفا دادن، مداوا کردن، بهبود بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
سوا کردن
سوا کردن
انتخاب کردن، جدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نشا کردن
نشا کردن
جا به جا کردن قلمۀ درخت یا بوتۀ گلی که تازه سبز شده
فرهنگ فارسی عمید
ندا کردن
ندا کردن
آواز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
نجوا کردن
نجوا کردن
دندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
نوش کردن
نوش کردن
آشامیدن نوشیدن: (چون ساعتی دیر شراب نوش کردندی)، بلذت
فرهنگ لغت هوشیار
نیا کردن
نیا کردن
تحفه دادن درویش، ادا کردن نذر
فرهنگ لغت هوشیار
گوا کردن
گوا کردن
شاهد گرفتن، به شهادت خواستن
فرهنگ فارسی معین