جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نمیقه

نمیقه

نمیقه
نوشته شده. مکتوب. (غیاث اللغات) (از صراح) (آنندراج). مکتوب. رساله. نامه. (ناظم الاطباء). رجوع به نَمْق و تنمیق شود
لغت نامه دهخدا

نمیمه

نمیمه
نمیمت سخن چینی، تکان جنبش، غژ غژ آوای نوشتن سخن چینی، جمع نمائم (نمایم)
فرهنگ لغت هوشیار

نمیده

نمیده
نم کشیده، برای مِثال پی رَم برگرفت آن دل رمیده / نسیمی بُرده از خاک نمیده (نزاری - لغت نامه - نمیده)
نمیده
فرهنگ فارسی عمید

زمیقه

زمیقه
لحیه زمیقه، ریش برکنده. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مؤنث زمیق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

عمیقه

عمیقه
مؤنث عمیق یعنی دورتک و دراز. (از ناظم الاطباء) : بئرعمیقه، چاه دورتک. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، عُمُق، عِمَق، عَمائق، عِماق. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا